ببار برایم

تو که هزاران چشمه ی جوشان

پشت مردمکهایت پنهان کرده ای

ببار برایم..

اشکهایت همان آب حیاتیست

که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست

ببار برایم

ساعت چشمهایم

عجیب با ساعت ابرها کوک است

عقربه هایی خلاف مسیر زندگی

که بهم نمیرسند

و فقط جفت میشوند

ببار برایم..!

تو که اشک هایت برف آب شده ی کوهستان است

بکر و جاری

ببار...

ببار...

سیلاب دردهایت را دوست دارم...

{-109-}
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/04/23 - 19:20